ماهانماهان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

ماهان تنها بهانه زندگی

معرکه گیری ماهان

دوهفته پیش در چنین روزی عازم قزوین شدیم برای شرکت در مراسم عروسی شیما جاتون خالی عروسییه بدی نبود مهمترین بخش عروسی معرکه گرفتن ماهان پس از مراسم شام و آمادگی حضار برای مراسم بوق بوق بود که با بالا رفتن موزیک آقا ماهان وارد گود شد و رقص مخصوص خودشو آغاز کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت بطوری که پدرجون رو هم وارد معرکه کرد و شوی زیبایی رو این دونفر اجرا کردن فقط جای دوربین خالی بود انگار محمد خردادیان دیگری متولد شده بود بیچاره پسرم اونقدر رقصید که از حال رفت البته وقتی به قم برگشتیم پسرم مریض شد وهنوز که هنوزه مریضه
28 شهريور 1392

اطلاعیه

به اطلاع کلیه دوستداران ماهان جون میرساند از نیمه شب گذشته جیگر ما مبتلا به سرماخوردگی شده اند لذا از کلیه عزیزان خواهشمند برای سلامتی ایشان دعا فرمایند
17 شهريور 1392

ماهان هرروز شیرینتر از دیروز

اینروزها ماهان اونقدر شیرین شده که واقعا زمانیکه سرکارم دلم هرلحظه هواشو میکنه.جدیترین شیرین کاریش ورزش همراه با شمارش تا عدد چهاره. چندروز پیش ماهان رو بردم آرایشگاه اونقدر بامزه شده که نگو.پنجشنبه گذشته پسرخاله ماهان داماد شد منظورم علی آقا احمدییه و آخر هفته هم عروسی کفترچی باباست وما عازم قزوین هستیم در آخر به ساساره بابا خوش آمدگویی عرض مینمایم واز پیامش ممنونم
10 شهريور 1392

لحظه سخت

میدونید سخترین لحظه برای پدر ومادر چیه؟درست حدس زدید لحظه ایه که گریه فرزند رو ببینن واقعا باید پدر ومادر باشید تا بدونید من چی میگم مخصوصا زمانی که فرزندتون به شدت زمین میخوره و گریه ش بند نمیاد دل آدم کباب میشه توی دو روز گذشته چندبار این اتفاق افتاد مخصوصا دیشب که خیلی ترسیدیم البته بچه باید زمین بخوره تا مرد بشه ولی خب ناراحت کنندست ماهان رو خیلی دوست دارم دوست دارم تمام اون چیزایی رو که آرزوی کودکی ام بود براش فراهم کنم.بچه که بودم بزرگترین آرزوم داشتن یه کامیون اسباب بازی بود.یادمه اصغر پسر زهرامون یه کامیون ده چرخ داشت هرموقع که میرفتیم خونشون با اون بازی میکردم تا مشغول بازی میشدم مادربزرگش میومد و با پستی تمام اونو از دستم میکشید و ...
2 شهريور 1392
1